بنیتا جونمبنیتا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

بنیتا عسل خاله

فرشته کوچولو..

عزیز دلم این عکسارو از دست و پاهات وقتی که خواب بودی مامان گرفته..وقتی هم که خواب بودی ناخناتو لاک زده و اینقدر هم که خوشت اومده همش لاک برمیداری و میگی واسم بزنید..خونه ما هم که میای میری سر میز توالتم و میگی بهت لاک بدم..جالبه چند تا از رنگارو انتخاب کردی که همیشه هم همونارو برمیداری..ولی ما هردفعه درِ لاک رو باز میکنیم و یه کم از ناخنت فاصله میدیم و وانمود میکنیم که داریم میزنیم اخه واست ضرر داره عزیزم..             ...
28 آذر 1393

مهمونی کرج

سلام قشنگم  هفته ی پیش خاله تصمیم گرفت چند روزی بره کرج پیش عموش اینا بمونه آخه خیلی وقت بود جایی نرفته بودیم و دلم یه کم تفریح میخواست  من قرار بود 4 شنبه برم و مامان سحر جمعه امتحان داشت وگرنه شما هم 4شنبه میومدید..اون روزای آخر هم که همش پیش من و مامانی بودی.3شنبه هم کلی پیشم بودی که از فرداش تا چند روز نمیتونستم ببینمت.. من رفتم و شما و مامان شنبه صبح اومدید کرج پیش ما.اون چند روز همش میگفتم الان بنیتا میاد خونمون میره اُتاقارو میگرده ببینه من هستم یا نه دیگه کلی دلتنگت شده بودم و زن عموی مامان میگفت دیگه فردا بنیتا میاد اینجا و خیالت راحت میشه روز اول هم که رفته بودم بیرون از ذوقم یه دستکش واست خری...
17 آذر 1393

17 ماهگی دردونه

                 ماهگیت مبارک دردونه   جیگر خاله   ماهگیت مبارک عزیزم.. چند روزی نبودیم و رفته بودیم کرج خونه ی عموی مامان..که عکساشو تو پست بعدی واست میذارم عزیزم.. امروز هم نوبت دکتر داشتی واسه چکاپ.ایشا.. همیشه تنت سالم باشه عزیزم.چند روزی بود که یبوست داشتی و اذیت میشدی.4تا از دندونات هم با هم میخواد بزنه بیرون لثه هات باد کرده دیگه همش دستت تو دهنته و یه کم بیقراری.دکترت گفته بود که خداروشکر قد و وزنت خوبه..این ماه هم نشد واست کیک بگیریم عزیزم..ایشا.. ماه دیگه جبران میکنیم. عسلم تا الان که 17 ماهشه میتونه این کلمه هارو ...
11 آذر 1393
1